سفارش تبلیغ
صبا ویژن


مهدویت


چاپ     


از قرآن کریم چنین بر می‌آید که امامت، واقعیتی است که جهان لحظه‌ای بدون آن نمی‌تواند باقی بماند و تا انسانی روی زمین است وجود چنین امامی ضروری است. بنابراین وجود امام معصوم در عصر ما نیز امر مسلّم و غیر قابل تردید است.

یکی از سؤالات درباره حضرت مهدی (عج) این است که دلایل وجود امام زمان (عج) از دیدگاه قرآن چیست؟
اثبات وجود امام زمان، مساله مهم و زیربنایی
یکی از مباحث در حوزه مهدویت، اثبات وجود امام زمان ـ علیه‌السلام ـ است.
این نکته بسیار مهم و زیر بنائی است و اساس حرکت تخریبی مخالفان نیز برای ایجاد شبهه و شک در این رکن رکین است و در روایات ما نیز اشاره شده است که طول غیبت حضرت، باعث به وجود آمدن شک و شبهه در قلوب افراد متزلزل می‌شود تا آن جا که عده‌ای می‌گویند: اصلاً، امامی نیست و چنین فردی متولد نشده است لذا اثبات وجود امام و بلکه اثبات اضطرار به او، نکته مهمی است که در حوزه مهدی پژوهی، نقش بسزایی دارد.
راه‌های اثبات وجود امام، متعدد و مختلف است. در هر حوزه بحثی با همان زبان این استدلال‌ها بررسی می‌شود، تاریخ، عقل و تجربه و کشف، برای خود طرق خاصی دارند اما در (این مقاله) راه اثبات امام مهدی ـ علیه‌السلام ـ از نظر قرآن و وحی را پی می‌گیریم.
بیان قرآن کریم در لزوم وجود امام در هر زمان
قرآن مجید، این حقیقت را که هر زمانی، امامی الهی برای مردم وجود دارد، و جریان هدایت اضطرار به وجودش دارد، به بیان‌های مختلفی طرح کرده است.
فهم این نکته، محتاج آن است که نخست، تعریف امام از دیدگاه قرآن برای ما روشن شود.
آیه اول درباره اثبات امامت
امامت، از نظر قرآن، تحلیل و تبیین خاصی دارد و با آنچه در عرف مردم و حتی عرف متکلمان مطرح است، فرق می‌کند.
قرآن مجید می‌فرماید: «وَ إِذِ ابْتَلَی إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِی قَالَ لا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ» (1). (و هنگامى که خدا ابراهیم را با کلماتى بیازمود و او همه را به اتمام رسانید، گفت: من تو را امام و پیشواى مردم قرار دادم. [ابراهیم‏] گفت: از خاندانم چطور؟ فرمود: عهد من به ستمکاران نمى‌‏رسد.)
مرحوم علامه طباطبائی(ره) می‌فرماید: «الامام هو الذی یقتدی و یأتم به الناس .....» امام کسی است که مردم به او اقتداء می‌کنند و در کردار و گفتار، از او پیروی می‌کنند.
برخی از مفسران گفته‌اند: مراد از «اماما» در این آیه، همان نبوت است. زیرا نبی کسی است که امتش در مسائل دینی به او اقتداء می‌کند.
ایشان می‌گوید: این سخن مفسران، ناصواب است. به دو دلیل:
نخست آن که «اماما» مفعول دوم برای عامل‌اش است و اسم فاعل اگر به معنای ماضی باشد: عمل نمی‌کند و باید به معنای حال و استقبال باشد تا بتواند عمل کند.
و دیگر آنکه این سخن خداوند به ابراهیم (ع)، وحی است و وحی متفرع بر نبوت است. پس قبل از مفتخر شدن به مقام امامت، نبوت را دارا بوده است و این مقام به معنای نبوت نمی‌تواند باشد.
دوم آن که این جریان در اواخر عمر حضرت ابراهیم (ع) بوده و قبل از آن ایشان، پیامبر مرسل بوده که ملائکه در مسیرشان برای هلاکت قوم لوط بر او نازل شده بودند و به او بشارت داده بودند. پس قبل از آن که امام باشد، پیامبر بوده و امامت‌اش غیر از نبوت است.
شاهد سخن اینجا است که علامه طباطبایی می‌گوید منشأ این گونه تفاسیر نامربوط، عدم فهم صحیح امامت از منظر قرآن است که گروهی، آن را به «نبوت» و برخی «مطاع بودن» و عده‌ای به معنای «خلافت و وصایت و ریاست امور دین و دنیا» تفسیر کرده‌اند.
امامت در منطق قرآن کریم
اینها تعریف دقیق امامت نیست و امامت، حقیقتی فراتر از این گونه تفاسیر است.
در منطق قرآن، هر جا امامت طرح شده است، در کنارش، هدایت هم مطرح است: «وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا» (2) و «وَ جَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَکانُوا بِآیَاتِنَا یُوقِنُونَ» (3).
امامت با هدایت توصیف گشته، آن هم نه مطلق هدایت،‌ بلکه هدایتی که به «امر الله» است.
«امر الله» خود حقیقتی است که آیه کریمه «إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ کنْ فَیَکونُ» (4) یا آیه کریمه «وَمَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَةٌ»(5) پرده از آن بر می‌دارد.(6)
«عالم امر» در برابر «عالم خلق» است و عالم خلق عبارت اخرای عالم ملک و ناسوت است. عالم امر یا ملکوت، از قیود زمان و مکان مبرّا و خالی از تبدیل و تغییر است و همان وجه الهی عالم است در قبال وجه خلقی و ملکی عالم که طرف دیگر آن است و تغییر و تدریج در آن راه دارد.
با این سخن «امام» هادی است که جهان انسانی را با امر ملکوتی، هدایت می‌کند. باطن این گوهر، ولایت بر مردم است و بر این اساس هدایت امام هم به گونه ایصال به مطلوب می‌شود، نه ارائه طریق.
زیرا آن، شأن انبیاء و رسولان و همه مومنان است که با موعظه حسنه راه را نشان می‌دهند و آنچه آنان را به این مقام والا می‌رساند، اولا، صبر در امتحانات و ابتلائات و ثانیا، یقینی است که به آنان افاضه شده است.
امام باید ملکوت عالم را ببیند
در آیه هفتاد سوره مبارکه انعام می‌خوانیم: «وَکَذَلِکَ نُرِی إِبْرَاهِیمَ مَلَکُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ» (7) ارائه ملکوت به حضرت ابراهیم ـ علیه‌السلام ـ مقدمه برای افاضه یقین به او بود. یقین نیز از مشاهده عالم ملکوت جدا نیست.
بنابراین، امام باید انسانی باشد که به مرحله یقین برسد و عالم ملکوت که همان «امر» و باطن هستی است برای او مکشوف باشد.
«یهدون بامرنا» دلالت می‌کند که هر چه بدان هدایت تعلّق می‌گیرد (قلوب و اعمال بندگان) حقیقت و باطن‌اش برای امام هست و تمام هستی برای امام حاضر است و او به هر دو راه خیر و شر، مهیمن است. (8)
عظمت وجود امام و نقش آفرینی او در هستی و هدایت ممتازی که برای بشریت دارد، در قرآن چنین بیان شده است.
و این گونه است که قدر و مقام امامت و برتری‌اش حتی بر مقام نبوت و رسالت، هویدا می‌شود که پیامبر مرسلی چون ابراهیم در آخر عمر خود، به این مرتبه، که با مشاهده ملکوت آسمان‌ها و تحصیل یقین برایش حاصل شده، مفتخر می‌گردد.
در یک کلام، امام از منظر قرآن، کاروان سالار هستی است که کاروان بشری را در ظاهر دنیا و باطن آن، به سوی مبداء آفرینش سوق می‌دهد.
در قیامت که عرصه ظهور و تجلّی این دنیا است، این قیادت و سوق دهی، چنین تمثّل می‌یابد که قرآن می‌فرماید: «یَوْمَ نَدْعُو کلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ» (9) روزی که هر گروهی را با امام‌شان می‌خوانیم.
با این فهم و برداشت از معنا و حقیقت امامت، که نقش او بسیار فراتر از «ارائه طریق» امت است گرچه آن را نیز دارا است، به پیوستگی این جریان و لزوم آن، انسان را رهنمون می‌شود.
در جریان هدایت، قدم اول ارائه طریق و تبیین «رشد» از «غیّ» است که این گام اول را رسول بر می‌دارد «مَّا عَلَی الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاَغُ» (10) رسول ارائه طریق می‌کند و به مقتضای وظیفه رسالی خویش، که مصیطر بر انسان نیست و با چراغ آموزش، انسان‌های مختار را آگاهی می‌دهد.
اما آگاهی بخشیدن در کنار آزادی وظیفه رسولان است و عالمان نیز در این شأن وارثان انبیاء اند که شأن هدایت‌گری و ارائه طریق و تبیین رشد از غی را به عهده می‌گیرند. تا این جا انسانی آزاد، به «نجدین» «رشد» و«غی» آگاه شد و مرحله و گام بعدی هدایت برای کسانی که مسیر رشد را برگزیده اند به گونه دیگری خواهد بود کسانی که ایمان به رشد و کفر به طاغوت و غیّ پیدا کرده‌اند تحت ولایت الهی قرار می‌‌گیرند که او ولیّ مومنین است.
امام که مظهر این ولایت است عهده‌دار کاروان سالاری جامعه دینی و پیروان رشد و کافران به طاغوت می‌باشد. و هدایت او سوق این جریان به صراط مستقیم و ایصال آنان به حقیقت است که قیامت عرصه تجلّی آن است، لذا رسول به مقتضای رسالت، تبیین می‌کند و امام به مقتضای ولایت و امامت، هدایت ایصالی دارد.
هر چند مسلّم است که اولا هر دو شأن برای امام محفوظ است، امام هم نقش تبیین و هم نقش ایصال را بر عهده دارد کما این که برخی پبامبران به مقام امامت نیز مفتخر بودند.
و ثانیا: هدایت ایصالی منافاتی با اراده انسان‌ها ندارد که در طول آن قرار می‌گیرد چرا که: «الَّذِینَ اهْتَدَوْا زَادَهُمْ هُدًی» (11) کسانی که هدایت را برگزیدند، هدایت‌شان را افزون می‌کند.
امام کسی است که روز قیامت، مردم را به سوی خدا سوق می‌دهد
بر این اساس علامه طباطبائی (ره) نتیجه‌ای را که بر مباحث گذشته خویش مترتب می‌کند چنین بیان می‌کند: بر این اساس امام کسی است که مردم را در روز قیامت به سوی خدا سوق می‌دهد، همان طور که آنان را در ظاهر و باطن این دنیا رهبری کرد.
آیه شریفه، این نکته را نیز می‌رساند که هیچ زمانی، نمی‌تواند بدون امام باشد، به خاطر این که فرموده: «کل اناس» همه مردم در همه زمان‌ها.
زمین بدون حجت و امام نمی‌ماند
نکته‌ای که استفاده می‌شود آن است که زمین مادامی که انسان در آن وجود دارد، از امام و حجت حق خالی نمی‌شود. (12)
ایشان در ذیل آیه هفتاد و یکم سوره اسراء که می‌فرماید: «یوم ندعو کل اناس بامامهم» می‌گوید: آن چه از این آیه استفاده می‌شود، این است که این فراخوان، شامل همه انسان‌ها از اولین و آخرین می‌شود... بعد احتمالاتی را که در امام مطرح است بیان نموده و می‌فرماید: مراد، امام حقی است که خدای سبحان در هر عصر و زمان برای هدایت اهل آن زمان قرار می‌دهد، اعم از این که آن امام چونان إبراهیم و محمد ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ پیامبر باشد یا غیر پیامبر.
به هر حال، از این آیات قرآن، ضمن فهم نقش امام در هستی، همیشگی و پیوستگی این جریان زلال نیز فهمیده می‌شود.
یعنی هیچ زمانی، از چنین شخصیتی خالی نیست. پس در عصر ما هم وجود با برکت حضرت مهدی ـ علیه‌السلام ـ که قطب عالم امکان و هادی دلها و افعال مومنان و سالار کاروان حق پویان است، امری مسلّم و قطعی است.
آیه دوم در اثبات امام زمان
آیه دیگری که از قرآن بر اثبات وجود امام و ضرورت او دلالت دارد عبارت است از این آیه: «إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَلِکلِّ قَوْمٍ هَادٍ» (13) تو تنها بیم دهنده و برای هر گروه هدایت کننده هستی.
این آیه نیز به وضوح، امام هادی را برای همه اقوام ثابت می‌کند که این مطلب جای نقض و اشکال نیست.
در تفسیر نور الثقلین حدود پانزده روایت در این زمینه نقل شده است. از جمله: امام صادق ـ علیه‌السلام ـ می‌فرماید: هر امام معصومی هدایت‌گر برای زمان خود است یا هدایت گر اقوامی است که در زمان او زندگی می‌کنند. (14)
آیه سوم در اثبات امام زمان
آیه دیگری که به وضوح، بر وجود امام معصوم در همه زمان‌ها دلالت دارد، آیه کریمه «یا ایها الذین آمنوا اتقو الله و کونوا مع الصادقین» (15) ای مومنان تقوا پیشه کنید و با صادقان باشید.
دستور همراه بودن با صادقان، به طور مطلق، و جدا نشدن از آنان بدون هیچ قید و شرطی دلالت دارد که منظور «امام معصوم» است.
فخر رازی چنین می‌گوید: کسی که جایز الخطاء است، واجب است اقتداء به کسی کند که معصوم است. معصومان کسانی‌اند که خدای متعال آنان را «صادقان» شمرده است و این معنا در هر زمانی ثابت است. بنابراین درهر زمانی باید معصومی وجود داشته باشد. (16)
اگر چه ایشان، در فهم مصداق معصوم، دچار اشتباه شده، لکن ضرورت وجود معصوم را در هر عصری پذیرفته است.
این نکته را جابر بن عبد الله انصاری از امام باقر ـ علیه‌السلام ـ نقل می‌کند که در تفسیر این آیه حضرت فرمود: منظور از «کونوا مع الصادقین» آل محمد است. (17)
از آیاتی که نقل شد چنین بر می‌آید که امامت، واقعیتی است که هستی، لحظه‌ای بدون آن نمی‌تواند باقی بماند و تا انسانی روی زمین هست و تا تکلیف هست، وجود چنین امامی ضروری است. بنابراین وجود امام معصوم در عصر ما نیز امر مسلّم و غیر قابل تردید است. و آن امام زمان ـ علیه‌السلام ـ است.
....................
پاورقی
1. بقره : 124.
2. انبیاء : 73.
3. سجده : 24.
4. یس : 82.
5. قمر : 50.
6. المیزان، ج 1، ص275.
7. انعام، آیه 75.
8. المیزان، علامه طباطبائی، ج 1، ص 251.
9. اسراء : 71.
10. مائده : 99.
11. محمد : 17.
12. المیزان، علامه طباطبائی (ره) ج 1، ص 376.
13. رعد : 7.
14. تفسیر نور الثقلین، ج 2، ص 482. عروسی حویزی.
15. برائت : 119.
16. پیام قرآن، ج 9، ص51. مکارم شیرازی.
17. معجم احادیث الامام المهدی، ج 5، ص157. علی کورانی.

 


نوشته شده در یکشنبه 92/8/26ساعت 9:37 عصر توسط بچه های گروه رزسرخ نظرات ( ) |

در منابع روایی ما، اوصاف زیادی از منجی بشریت، حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف آمده است که در پاره‌ای از آنها برای تقریب به ذهن، صفات و شرایط ایشان را مشابه صفات و شرایط سایر انبیا و اولیا معرفی کرده‌اند. مرور این روایات، انگیزه‌ای است

برای این‌که شباهت‌های امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف با هر یک از آن بزرگواران را با دقت بیشتری بررسی نماییم و از این راه بتوانیم شناخت بهتری درباره آن حضرت پیدا کنیم و به این حقیقت دست یابیم که آن‌چه خوبان همه دارند، تو یکجا داری.
امام صادق علیه السلام می‌فرماید: سرور ما، قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف به هنگام ظهور بر دیوار کعبه تکیه می‌زند و می‌فرماید: «ای مردم عالم! هر که بخواهد ابراهیم علیه السلام و اسماعیل علیه السلام را نظاره کند من همان ابراهیم و اسماعیلم ... هر که می‌خواهد محمد صلی الله علیه و آله و سلم و امیرالمؤمنین علیه السلام را ببیند، من همان محمد و امیرالمؤمنینم که درود خدا بر آنها باد! هر کس طالب دیدار حسن علیه السلام و حسین علیه السلام است، من حسن و حسینم؛ هر که بخواهد امامان معصوم علیهم السلام را ملاقات نماید، من همان امامان معصومم».[1]
در بین اهل بیت علیهم السلام، شباهت امام اول و آخر قابل توجه است و از این میان، سه ویژگی زهد، علم و شجاعت در این دو امام، برجسته‌تر است.
1. زهد
امام صادق علیه السلام می‌فرماید: «مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به سیره و سنّت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم عمل نموده و به شیوة امیرالمؤمنین علیه السلام زندگی می‌کند».[2] در ضمن روایتی از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: «وقتی قائم ما اهل بیت علیهم السلام بپا خیزد لباس‌های علی علیه السلام را در بر می‌کند و روش او را پیش می‌گیرد».[3]
درباره زهد امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، روایاتی داریم که حاکی از آن است که دوران ظهور، برای آن حضرت و یاران خاص ایشان چیزی جز بیداری شب‌ها و گشت و گذار و فعالیت روزها و پوشیدن جامة زبر و خوردن غذای سخت نخواهد بود.
2. علم
در کتاب دارالسلام روایت شده که امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: «یا کمیل ما من علم إلّا و أنا أفتحُه و ما من شیءٍ إلاّ و القائم یَختمه؛ ای کمیل! هیچ علمی نیست مگر این که من افتتاح‌کنندة آن می‌باشم و هیچ چیزی نیست مگر این که قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف آن را به پایان می‌رساند و خاتمه می‌دهد». صاحب کتاب مکیال المکارم می‌فرماید: «منظور از «چیز» در این روایت، یا علم است به قرینة اول حدیث و یا تمام کمالات و اخلاق نیک و علوم و معارف حقّه است که سایر امامان، بعضی از آنها را به مقتضای صلاح زمان خودشان آشکار کرده‌اند، ولی حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف همه آنها را آشکار می‌کند؛ پس با ظهورش، همة فضایل آشکار می‌گردد».[4]
امام علی علیه السلام در وصف دانش مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف می‌فرماید: «زره دانش بر تن دارد و با توجه و معرفت کامل، آن را فراگرفته است. حکمت گمشدة اوست که همواره در جست و جوی آن می‌باشد»،[5] و این یک شباهت مهم میان آخرین امام و باب مدینة العلم نبوی است که از هر باب علمی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برای وی گشود، هزاران باب علم گشوده می‌شد.
3. شجاعت
در وصف شجاعت امام علی علیه السلام و حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف روایات بسیاری وارد شده است. شجاعت امیرالمؤمنین علیه السلام در صدر اسلام، زمینه‌ساز تشکیل حکومت اسلامی بود، و شجاعت امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز در آخرالزمان به تشکیل حکومت جهانی اسلام منجر خواهد شد. ضربت حضرت علی علیه السلام در جنگ خندق بر عمرو بن‌عبدود که نماینده احزاب در مقابل اسلام بود، موجب پیروزی اسلام بر تمام کفر گشت، و با ظهور مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز تمام اسلام بر تمام کفر پیروز خواهد شد، چرا که: «وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ»[6] خداوند نور خود را تمام می‌کند و گسترة نور حقیقتی را که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم آغاز و امیرالمؤمنین علیه السلام تثبیت کرد، با وجود و ظهور مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف تمام و کامل می‌نماید، هر چند که کافران از آن اکراه داشته باشند.
امام علی علیه السلام به هنگام فتح مکه، بت‌های آویخته شده در کنار و داخل کعبه را که مدّتی طولانی مورد عبادت مردم بود، به کمک پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شکست و نابود کرد و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در آن‌جا آیة شریفة «جَاء الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقاً»[7] را قرائت نمود که در روایات آمده است، این آیة شریفه به قیام حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نظر دارد و ظهور حضرت در حقیقت، تأویل و مصداق تمام معنای آیه است.
یکی از ویژگی‌های آن بزرگواران این است که در راه خداوند و اجرای اوامر الهی از هیچ کس باک ندارند  و در اجرای عدل، قاطعانه و طبق موازین الهی رفتار می‌کنند. همین ویژگی امیرالمؤمنین علیه السلام بود که باعث شد با وجود آن که مردم، خودشان برای بیعت به سمت حضرت هجوم بردند و به شدت خواستار به دست گرفتن حکومت توسط ایشان بودند و از ظلم و جور و بی‌عدالتی‌های موجود، خسته و گریزان بودند، با این حال پس از مشاهده قاطعیّت و شجاعت حضرت، در بازپس‌گیری اموال نامشروع و اجرای مساوات بین تمام مسلمانان و در نظر نگرفتن امتیازهای قومی و قبیله‌ای، دریافتند که در حکومت عدل علی علیه السلام جایی برای برآوردن هوی و هوس‌های نفسانی و پاسخ به حرص و طمع نامحدود نفس امّاره وجود ندارد و به همین دلیل صف خود را از حضرت جدا کردند و بلکه مقابل آن حضرت، صف‌بندی نمودند.
امام علی علیه السلام درباره دوران ظهور نیز همین هشدار را می‌دهد و این شباهت را بیان می‌نماید؛ ایشان در نهج البلاغه می‌فرماید: «دربارة آن‌چه که باید باشد، شتاب نکنید و آن‌چه را که در آینده باید بیاید دیر مشمارید، چه بسا کسی برای رسیدن به چیزی شتاب می‌کند، اما وقتی به آن رسید، دوست می‌دارد که ای کاش آن را نمی‌دید و چه نزدیک است امروزِ ما به فردایی که سپید آن آشکار شد. ای مردم! اینک ما در آستانه تحقق وعده‌های داده شده و نزدیکی طلوع آن چیزهایی که بر شما پوشیده و ابهام‌آمیز است قرار داریم».[8] آن حضرت در خطبه‌ای دیگر در وصف سیره امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف می‌فرماید: «او خواسته‌ها را تابع هدایت وحی می‌کند، هنگامی که مردم، هدایت را تابع هوس‌های خویش قرار می‌دهند... آگاه باشید فردایی که شما را از آن هیچ شناختی نیست، زمامداری حاکمیت پیدا می‌کند که غیر از خاندان حکومت‌های امروزی است؛ او عمّال و کارگزاران حکومت‌ها را بر اعمال بدشان کیفر خواهد داد. زمین، میوه‌های دل خود (معادن طلا و نقره) را برای او بیرون می‌ریزد و کلیدهایش را به او می‌سپارد. او روش عادلانه و حکومت حق را به شما می‌نمایاند و کتاب خدا و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را که تا آن روز متروک ماندند، زنده می‌کند».[9] روشن است که انجام چنین کار بزرگی، شجاعت و نیز علم بسیار می‌طلبد.
این نیز یکی از وجوه تشابه این دو امام است که مردم باید خود به درماندگی برسند و پس از تجربة حکومت‌های دیگر به ناکار آمدی حکومت‌های غیر دینی و غیر مشروع پی برند و خواستار حکومت ولایی خلیفة الله باشند.
آنچه برای امیرالمؤمنین علیه السلام نماد شجاعت و ابزار مبارزه با کفر، شرک، ظلم و نفاق شناخته می‌شود، شمشیر ذوالفقار است که طبق برخی روایات، هدیه‌ای از جانب پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم بوده است. در روایات دیگری آمده است که حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز با همین شمشیر قیام کرده و ریشة کفر، شرک، ظلم و نفاق را به وسیلة آن قطع می‌نماید.[10]
آن‌چه بیان شد، بیان مهم‌ترین شباهت‌های این دو امام بود و إلّا شباهت‌های کمالی و اخلاقی این دو بزرگوار بیش از این‌ها است، چرا که «کُلُّهم نورٌ واحدٌ».
به امید روزی که فرزند علی، امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، علی‌گونه قیام کند و عدل علوی را در دیدگان همه به تجلی بگذارد.

--------------------------------------------------------------------------------

[1]. امام صادق علیه السلام: «و سیدنا القائم مسند ظهره إلی الکعبة و یقول: یا معشر الخلائق ألاومن أراد أن ینظر إلی ابراهیم و اسماعیل و فها أنا ذا ابراهیم و اسماعیل ... ألاومن أراد أن ینظر إلی الأئمة فها أنا ذا الأئمة»؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج53، ص9.
[2]. امام صادق علیه السلام: «یسیر بسیرة رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و لا یعیش إلا عیش أمیرالمؤمنین علیه السلام»؛ الغیبة، شیخ طوسی، ص277.
[3]. اصول کافی، کلینی، ج1، ص411.
[4]. مکیال المکارم، ج1، ص159-158.
[5]. نهج البلاغه، ترجمه دشتی، خطبه 182.
[6]. صف/8.
[7]. اسراء/81.
[8]. نهج البلاغه، ترجمه دشتی، خطبة 150.
[9]. همان، خطبه138.
[10]. ر.ک: فرهنگ‌نامه مهدویت، خدامراد سلیمیان، ذیل واژه ذوالفقار، صص19-189.
پدیدآونده:زهرا صفاری زاده


نوشته شده در یکشنبه 92/8/26ساعت 9:27 عصر توسط بچه های گروه رزسرخ نظرات ( ) |

آینده منتظر

نوید به آینده و ایجاد نشاط روحی
درباره ی آینده ی بشر سه دیدگاه کلی وجود دارد:
یک دیدگاه معتقد است که آینده جهان و انسان تیره و تار است. انسان با دست خود و یا ابزارهایی همچون علم، تکنولوژی، صنعت و توسعه ی روز افزون ارتباطات تارهایی را بر دست و پای خود تنیده است که روزی او را از پا در می آورد. معتقدان این نظریه همچون شوپنهاور معتقدند که بشر نه تنها رو به سعادت و کمال نمی آورد بلکه به سوی شقاوت و تیره بختی در حرکت است. راسل می گوید:
اشخاصی هستند از آن جمله انیشتن که به زعم آنها بسیار محتمل است که انسان دوره ی حیات خود را طی کرده باشد و در ظرف سنین معدودی موفق شود با مهارت شگرف عملی خود، خویشتن را نابود سازد، این گروه را می توان بدبینان نامید.(1)
دیدگاه دوم معتقد است: آینده بشر و وضعیت جهان نامشخص و نامعلوم است نه می توان گفت که انسان ها به کمال و سعادت می رسند و نه این که به شقاوت و تیره روزی میل می کنند. این گروه فقط وضع موجود را تجزیه و تحلیل می کنند.
دیدگاه سوم باور دارد که: بشر روز به روز به رشد عقلانی، عاطفی، فکری، فرهنگی و دینی می رسد و آینده جهان، مملو از سعادت، کمال، راستی، پاکی است و بشر به وسیله کسب آگاهی های علمی، فلسفی و معرفتی حقیقت را کشف می نماید و حیاتِ انسانی و الهی را در پیش خواهد گرفت. این گروه را می توان خوش بینان به تاریخ و جامعه دانست.
بینش قرآنی و اعتقاد به ظهور منجی موعود، دیدگاه سوم را تأیید می کند، آیاتی که در قرآن درباره ی مصلح جهانی آمده است سرشار از خوش بینی و امیدواری به آینده بشر است.
با این پیش فرض باید گفت که انتظار هم دو گونه است: منفی و مثبت. زمانی که به صورت منفی منتظریم بدبینی تاریخی داریم، چون معتقدیم که نظام زندگی در استقرار و تقویت و توسعه فساد است، اما اگر به صورت فعال و مثبت منتظر باشیم به تاریخ و آینده آن خوش بین هستیم، زیرا باور داریم که نظام جبری تاریخ پیروزی قطعی عدالت است و این امر نشان می دهد که اعتقاد به انتظار منفعل و انتظار فعال چقدر با هم متضادند؛ بر خلاف آن چه «ساموئل مکبت» در کتاب انتظار گودو می گوید:


انتظار یک فکر پوچ و مخرب نیست، انتظار منفعل پوچ است و کاش فقط پوچ می بود بلکه عامل تخریب اراده انسان هاست.
هر کس این سؤال به ذهنش می رسد که امام زمان عجل الله تعالی فرجه - این رهبر نجات بخش انتهای تاریخ - چگونه می تواند بر جهان پیروز شود؟
امام صادق علیه السلام به این سؤال، پاسخی بسیار عمیق و جامعه شناختی و تاریخی داده و می فرماید:
قدرت های ستم گر و قطب های ظلم و جنایت، به قدری با هم خواهند جنگید که نیرو و قدرت شان فرسوده می شود و به حدی از درون به فساد خواهند رفت که مقاومتشان را از دست می دهند و آن گاه شما به خود آمده و چون مسلح به نیروی ایمان و آگاهی هستید بر آن قدرت های از درون پوسیده و از بیرون فرسوده پیروز می شوید و این پیروزی بر اساس منطق و سنت های اجتماعی است که در اسلام و قوانین خداوند وجود دارد.(2)
شهید مطهری به اجمال دیدگاه مذاهب را درباره ی آینده جهان بدین صورت بیان می کند:
پاسخِ این که مذاهب درباره ی آینده چه نظری دارند این است که آنها آینده را توأم با صلح و صفا و استقرار حق و عدالت می دانند و معتقدند که روز خدا می رسد و در آن مفاسد و مظالم برگشت پیدا خواهد کرد.
آنها که عمری از راه اعمال زور، چپاول گری، ریاکاری به آب و نان رسیده اند سقوط خواهند کرد، در واپسین دم حیات بشر، انقلابی سرخ در عرصه حیات رخ خواهد داد و دمار از روزگار بدکارارن و بداندیشان درخواهد آمد، در سایه این انقلاب آنها که سران و هیئت زمامدار و اشراف خوانده می شدند فرو خواهند افتاد و آنها که محروم و مستضعف بودند وارث زمین خواهند شد. مذاهب می گویند در آینده دولت لغو نخواهد شد (برخلاف نظر مارکسیسم) جامعه ای نخواهیم داشت که مردم به تنهایی خود قادر به ادامه حیات باشند. اصل رهبری و وجود رهبر محفوظ است، ولی با این تفاوت که رهبران بر خلاف رهبران گذشته است و حکومت آن هم خلاف حکومت های گذشته است.
مذاهب می گویند: بشریت در آینده به درجه و رتبتی خواهد رسید که تابعیت از هوا و هوس و تابعیت از فرد را به کناری خواهد گذارد. همه تابع قانون خواهند شد، آن هم قانون خدایی که در آن کینه جویی، بدخواهی، بالا بردن فردی بناحق و فروگذاردن حق کسی مطرح نباشد.
اسلام، دیدگاه روشنی درباره ی آینده دارد. مستندات آن از سوی وحی است و با خرافات و جعلیات آمیخته نشده است. زمان آن به ما نزدیک تر از دیگر مذاهب است و اطلاعات ما از آن دیدگاه بیشتر و روشن تر است.
به صورت خلاصه و مختصر می توان گفت بینش اسلامی متوجه سیر صعودی و تکاملی جامعه است؛ بینشی که در این زمینه وارد بینش انقلابی و ویرانگر نسبت به فساد و شورانگیز در امت برای ایجاد آن جامعه نمونه و مورد نظر است.
جهان بینی اسلام را در زمینه آینده در این مسائل می توانیم عرضه بداریم:
1. فلسفه خوش بینی: در این فلسفه سخن از استقرار حق و عدل و پدید آمدن عصری طلایی است؛ عصری که نه در گذشته نمونه ی آن دیده شده و نه در آینده. به انسان ها نوید می دهد که بکوش تا حوادث را ارزیابی و تحلیل کنی، اگر از سوی باطل بود نگران آن مباش و در برابر آن بایست، مطمئن باش جهان سرانجام به کام توست.
2. آینده از آنِ ضعفا: جهان بینی اسلامی آینده را از آن ضعفا، محرومان می بیند و قائل است دردهای آنان برای همیشه ثابت و پایدار نیست اگر چه مدت آن طولانی شود استثمار، جاودانه نیست.
3. لغو نظام های بشر ساخته: جهان بینی اسلامی این نوید را می دهد که نظامات بشر ساخته، همان نظاماتی که عمری خون به دل ما کرده اند و بشریت را به نابودی سوق داده اند، فانی و نابود می شوند.
جهان بینی اسلامی می گوید: در این فنا، نابودی انگلیس و فرانسه ندارد و سوئیس و سوئد فرق نمی کند، همه از بین می روند. مسئله ی مارکس و هگل مطرح نیست، این نظامات از میان می روند و به جای آنها نظام های الهی می آیند؛ نظام هایی که با فطرت ما سازگارند. افق زیبایی است از آن جهت که جهانی را تصور می کند که در آن تاریکی و ناروایی نیست، ظلم و تبعیض نیست، هرچه هست نور است، صفاست، همانندی است، تساوی در برابر دادگاه و قانون است.
4. استقرار حق و عدالت: جهان بینی اسلامی درباره ی آینده این است که در آینده ای دور یا نزدیک حکومتی پدید خواهد آمد که در آن، نابودی طرز فکر ناسیونالیستی است. بشریت را آفریده خدا می داند و بر سر سفره واحد گردهم می آورد.
حکومتی که در آینده پدید می آید حکومت «خدا - مردمی» است. منشأ تعالیم از سوی خدا و اجرا و پاسداری آن از سوی مردم است. خواست مردم و تأیید آنها باعث رونق بخشیدن به آن می شود. چون منافع توده ها در آن ملحوظ است و از قداست و احترامی خاص برخوردار است.
در برخی از روایات اسلامی سخن از دولتی به نام اهل حق است که تا قیام مهدی عجل الله تعالی فرجه ادامه پیدا می کند و چون از مجموع آیات و روایات استنباط می شود که قیام مهدی موعود آخرین حلقه از مجموع حلقات مبارزات حق و باطل است که از آغاز جهان برپا بوده است «مهدی علیه السلام موعود تحقق بخش ایده آل همه انبیا و اولیا و مردان مبارز راه حق است».
«انتظار فرج» از اولین روزهای غیبت بدل به آرزوی بزرگ مسلمین شد، چنان که این انتظار بدل به عبادتی بزرگ شد؛ به همان سان که ائمه معصومین علیهم السلام از طریق روایات بر آن تأکید فرمودند.
این امیدواری باعث می شود تا مؤمنین در میانه همه سختی ها خود را محفوظ دارند و تسلیم یأس و نوامیدی نشوند روایات باقی مانده از ائمه معصومین علیهم السلام (حدود 1000 روایت) برای منتظرین ویژگی ها و صفاتی ذکر کرده اند.
شهید مطهری برای این انتظار بزرگ کارکردهایی ذکر کرده است که توجه و تأسی بر آنها موجب حفظ کیان اسلام و شیعه در تمامی فراز و نشیب های حیات می شود.
مشخصات این انتظار بزرگ عبارتند از:
1) خوش بینی به آینده بشریت.
2) پیروزی نهایی صلاح و تقوا و صلح و عدالت و آزادی و صداقت بر زور و استکبار و استعباد و ظلم و اختناق و دجالگری و فریب.
3) حکومت جهانی واحد.
4) عمران تمام زمین در حدی که نقطه خراب و آباد نشده باقی نماند.
5) بلوغ بشریت به خردمندی کامل و پیروزی از فکر و ایدئولوژی و آزادی از اسارت شرایط طبیعی و اجتماعی و غرایز حیوانی.
6) حداکثر بهره گیری از مواهب زمین.
7) برقراری مساوات کامل میان انسان ها در امر ثروت.
8) منتقی شدن کامل مفاسد اخلاقی از قبیل: زنا، ربا، شرب خمر، خیانت، دزدی، آدم کشی و غیره .... و خالی شدن روان ها از عقده ها و کینه ها.
9) منتفی شدن جنگ و برقراری صلح و صفا و محبت و تعاون.
10) سازگاری انسان و طبیعت. (3)

پی‌نوشت‌ها:

1. امیدهای نو، ص 94.
2. بحارالانوار، ج 52، ص 254 و غیبت نعمانی، ص 74.
3. شهید مطهری، قیام و انقلاب مهدی (عج)، ص57-61.
منبع: نقش اجتماعی انتظار، شماره ی نشریه 2100


نوشته شده در یکشنبه 92/8/26ساعت 9:23 عصر توسط بچه های گروه رزسرخ نظرات ( ) |


Design By : Pichak